سومین جلسه بررسی تاریخ کلام امامیه در عصر حضور ائمه (ع)
06 دی 1393
به نقل از سایت سخن تاریخ: حجتالاسلاموالمسلمین دکتر محمدتقی سبحانی روز شنبه 26 مهر 1393 در سالن عارف الحسینی مجتمع آموزش عالی امام خمینی (ره) در ادامه بررسی تاریخ کلام امامیه در دوران حضور ائمه (ع)، علیرغم ارائه شواهدی بر تدوین نظام جامع کلامی در دوران حضور، کلام امامیه را به دلیل فشارهای سیاسی، تنها در دوران تکوین و تبیین موفق دانست و پسازآن به بررسی منابع تحقیق کلام امامیه در دوران حضور پرداخت و غالب این منابع را دارای شکل شفاهی و مکتوب ثانویه معرفی کرد. برخی عناوین دیگر مطرحشده در این جلسه عبارتاند از: بررسی کوتاه کتاب «سلیم بن قیس هلالی»، دلایل عدم وجود آثار مکتوب کلامی در دوره تکوین، قالبهای ادبیات شفاهی،بررسی قالبهای مکتوب و گونه شناسی رسالههای دوره تبیین.
در جلسه گذشته اشاره کردیم که کلام اسلامی سه دوره مختلف را سپری کرده است و در دوره آغازین خودش نیز سه دوره تکوین، تبیین و تدوین دارد. منظور از تدوین، تنظیم گزارههای اعتقادی در یک نظام معرفتی است. گفته شد که کلام امامیه در دوره حضور دو مرحله اول را بهصورت کامل طی کرد؛ یعنی برخلاف تصور عمومی که شروع کلام امامیه را پس از دوران حضور میداند، ما معتقدیم دوره حضور نهتنها دوره تکوین بلکه دوره تبیین را هم بهصورت کامل طی کرده است.
نهایتاً کلام امامیه از دوران هارون به بعد، دچار یک فشار سیاسی اجتماعی میشود و مقطعی بنام دوره فترت پیش میآید که کلام امامیه به حاشیه میرود و عملاً در دوره حضور، تدوین جامع را نداریم. به همین دلیل پارهای بر این عقیدهاند که نظام جامع کلام امامیه، امری منصوص نیست؛ یعنی اگر این مقدمات درست باشد، هرچند نسبت به گزارههای کلامی در امامیه و حجت دینی در کنار حجت عقلی، نص داریم ولی نصوصی که بتواند این نظام کلامی و نحوه تقسیمبندی بخشهای آن را اثبات کند و بتوانیم آن را مستند به منابع دینی کنیم وجود ندارد.
شواهدی بر وقوع تدوین جامع در دوره حضور ائمه (ع)
در مقابل این دیدگاه ممکن است کسانی شواهدی اقامه کنند که دوره تدوین نیز در عصر حضور اتفاق افتاده است و میتوانیم پیکره نظاممند کلام امامیه را مستند به کلام معصوم کنیم.
1- امام کاظم (ع) فرمودند: «إِنَّمَا الْعِلْمُ ثَلَاثَةٌ آيَةٌ مُحْكَمَةٌ أَوْ فَرِيضَةٌ عَادِلَةٌ أَوْ سُنَّةٌ قَائِمَةٌ وَ مَا خَلَاهُنَّ هُوَ فَضْل ـــ علم فقط بر سه قسم است؛ آیهی محکمه، فریضهی عادله، و سنّت قائمه و آنچه غیر از اینهاست زیادت و فضل است.» (بحار الأنوار، ج1،ص211)
این روایت در «مرآۀ العقول علامه مجلسی»، «شرح اصول کافی مرحوم ملاصالح مازندرانی» و یکی از شروح «سید نعمت الله جزایری» نیز آمده است.
در جای خود بحث کردهایم که اولاً این تقسیمبندی ابهام دارد و همین ابهام سبب شده است که ما نتوانیم آن را یک چارچوب برای تقسیمبندیهای کلامی تلقی کنیم؛ زیرا تدوین یعنی تدوین روشنی که گزارههای کلامی را در خودش قرار دهد. ثانیاً این تقسیمبندی مربوط به علم است؛ یعنی کل علم دین تقسیم میشود و کسانی که به این روایت استناد کردند آیه محکمه را دال بر کل کلام گرفتهاند. پس این روایت نمیتواند نشانگر یک تقسیمبندی کلامی در دوران حضور شود. در علم متأخرین نیز هنوز معنای این روایت روشن نیست و شواهدی که این معنا را توضیح دهد وجود ندارد.
2- اعتقادنامهها یا عرض عقاید: معروفترین آنها عرض عقاید عبدالعظیم حسنی است. در این عرض عقاید، مجموعهای از اعتقادات، خدمت ائمه (ع) مطرحشده است که گاهی تأیید و گاه نیز تصحیح کردهاند.
البته باید توجه داشت که:
الف. انگیزه عرض عقاید، نظاممند کردن عقاید نبوده است و در محتوای این عرض عقاید نیز یک نظام عام و منسجم مشاهده نمیشود. بیشترین انگیزه عرض عقاید، تصحیح اعتقادات بوده است تا نظاممندسازی اعتقادات. این انگیزه سبب میشود که نتوانیم به این متنها بهعنوان یک مجموعه نظاممند نگاه کنیم.
ب. این عرض عقاید، مبتنی بر اصل کلی نگاه حداقلی به اعتقادات است. متأخرین اینگونه تعبیر کردهاند که: «اقل ما یجب ان یعتقد». یعنی حداقل، چیزی که واجب است بدانیم چیست؟ زمانی که به حداقلها قناعت کردیم نمیتوانیم از آن، یک نظام شامل و عامی دربیاوریم که کل اعتقادات را در بربگیرد.
3- برخی روایات بهصراحت، عقاید را به توحید و عدل تقسیم کردهاند.
حداقل دو سند روایی در این باب داریم:
الف. در کلمات قصار نهجالبلاغه آمده است که دین بر دو شق توحید و عدل است. «التوحید ان لا تتوهم و العدل ان لا تتهم» توحید این است که خدا را توهم نکنی و عدل این است که خدا را متهم نکنی.
ب. مرحوم صدوق در «معانی الاخبار» تحت عنوان «توحید و عدل»، عرض عقاید یکی از اصحاب ائمه (ع) را نزد امام صادق (ع) نقل میکند که به امام عرض کردم: «الدین التوحید و العدل و لابد منهما التوحید ان لا تتوهم... .» این مطلب را میگوید و حضرت نیز تأیید میکنند.
اینکه از دوران نخستین، توحید و عدل بهعنوان دو عنصر اساسی تفکر امامی شناخته شده است میتواند نشاندهنده شکلگیری تدوین جامع کلامی امامیه است. این شعار معروف است که: «التوحید و العدل علویان و التشبیه و الجبر امویان.»
این اسناد روایی بهعلاوه شهرت تاریخی میتواند به ما بگوید که انگاره توحید و عدل بهعنوان دو محور اساسی کلام امامیه برای تدوین کلام بوده است. در دوره پس از حضور، متکلمان امامیه، این دو محور را بهعنوان محورهای اصلی کلام گرفتهاند که در آثار شیخ مفید و سید مرتضی و دیگران مشهود است.
این تقسیمبندی که شهرت کلامی پیداکرده است به معتزلیان منسوب شده است. بهطوریکه بعدها معروف شد امامیه از معتزله این تقسیمبندی را گرفته است. این مطلب قابل نقد است و نقد نیز شده است. هیچ دلیلی وجود ندارد که معتزله قبل از امامیه چنین باوری داشته است و هر چه از معتزله درباره توحید و عدل سراغ داریم مربوط به دوران پس از حضور است ولی شهرت و استنادات امامیه در باب توحید و عدل به قبل از این دوره برمیگردد. وانگهی سران معتزله خصوصاً ابوعلی جبایی از شاگردان محمد حنفیه در مدرسه مدینه و شاگرد ابوهاشم بودهاند و انتقال این دیدگاه از امامیه به رأس معتزله ازنظر تاریخی میتواند قابلاثبات باشد.
سؤال: این تقسیمبندی که از امام علی نقل کردهاید صحت ندارد و تنها از امام علی درباره توحید و عدل سؤال شده است و حضرت فرمودهاند: «التوحید لا تتوهم». در معانی الاخبار آمده است: فردی سؤال میکند: «إِنَ أَسَاسَ الدِّينِ التَّوْحِيدُ وَ الْعَدْلُ وَ عَلَمَهُ كَثِيرٌ وَ لَا بُدَّ لِعَاقِلٍ مِنْهُ فَاذْكُرْ مَا يَسْهُلُ الْوُقُوفُ عَلَيْهِ وَ يَتَهَيَّأُ حِفْظُه» حضرت فرمودند: «التَّوْحِيدُ أَنْ لَا تُجَوِّزَ عَلَى رَبِّكَ مَا جَازَ عَلَيْكَ وَ الْعَدْلُ أَنْ لَا تَنْسُبَ إِلَى خَالِقِكَ مَا لَامَكَ عَلَيْه».
پاسخ: در صدر روایت میگوید من همه اینها را میفهمم. شما یک توضیحی بدهید که هم من آنها را بفهمم و هم بتوانم حفظ کنم. یعنی یک بیان اجمالی میخواهم. اگر صدر این روایت را نگاه کنیم میبینیم این مسأله یک مطلب جاافتاده است و تقریر امام نیز این را مستند میکند. هیچوقت در تاریخ از یک روایت استفاده نمیکنیم بلکه از مجموع قرائن شواهد به یک نتیجه میرسیم. این را اگر کنار شهرت تاریخی بگذاریم که علویان به توحید و عدل معروف بودند و همچنین خود معتزله اعتراف میکنند که این مطلب را از امام علی (ع) گرفتیم میتوان به این نتیجه رسید که امامیه در دوران حضور نیز به تدوین کلام رسیده بوده است. «ابن اخشید» به صراحت توحید و عدل را به ابوهاشم فرزند محمد حنفیه و نهایتاً به محمد حنفیه و به امام علی (ع) میرساند.
بنابراین چنین شواهدی نیز وجود دارد که ثابت کند امامیه به دوره تدوین در دوران حضور ائمه (ع) نیز رسیده است. ولی من معتقدم در دوران حضور به تدوین کلام نرسیدیم و غرض از بیان شواهد ذکرشده این بود که خواستیم بگوییم در برابر این مطالب نیز پاسخ داریم.
ما هیچ شاهدی نداریم که یکی از اصحاب ائمه (ع) توحید و عدل را بهعنوان دو اصل اساسی گرفته باشد؛ گرچه بهصورت فیالجمله قابلاثبات هست. تدوین به معنای تبیین و نگارش نیست؛ شاید اگر این دوره را تدوین جامع بنامیم مناسبتر باشد. منظور ما از تدوین، کتابت نیست بلکه تدوین نظام جامع کلامی است. همینکه معتزلیها گفتند اصول دین پنجتا است و همینکه بعداً خود امامیه شکلهای مختلف را بیان کرد تا به تقسیمبندی پنجگانه رسید همان نظام جامع کلامی است. منظور ما از تدوین، این مطالب است؛ وگرنه در باب امامت آثار متعددی نوشتهشده است.
مشکل اصلی این است که دقیقاً زمانی که اصل تدوین کلام امامیه مصادف با افول این علم و افزایش فشارهای سیاسی بر امامیه شد. این در حالی است که دوره تدوین کلام اسلامی با معتزله آغاز شد و در حدود سال 200 تدوین این علم توسط معتزله و در سایه خلافت مأمون شکل گرفت و بعدها هم ادامه پیدا کرد. به همین دلیل است که اگر به میراث نخستین مراجعه کنید میفهمید زمانی که از متکلمان نام میبرند، منظورشان معتزله است. مثلاً میگویند متکلمان و اهل حدیث چنین میگویند که منظورشان معتزله است. یعنی اینقدر دانش کلام بازبسته فکر معتزلی شد که این برابر انگاری صورت گرفت.
منابع تحقیق کلام امامیه در دوران حضور
چگونه میتوانیم از درون منابع تاریخی و غیر تاریخی، اندیشههای کلام امامیه را رصد کنیم؟
ادبیات شفاهی یا اثر مکتوب؟
در یک مقدمه باید گفت که کلام اسلامی بهطورکلی و بالطبع کلام امامیه در دوره تکوین دارای یک ادبیات شفاهی است. این دوره تا حدود سالهای 80 هجری است و هیچ اثر مسلم کلامی مکتوب را به خود ندیده است یا اگر بخواهیم بااحتیاط صحبت کنیم، میتوان گفت که معمول و متداول در بین متکلمان و اهل عقاید و اندیشه، ارائه مکتوب آرائشان نیست بلکه آن چیزی که در جهان اسلام در عرصه کلامی رواج دارد ادبیات شفاهی است. تنها الگوی مکتوبی که در این دوره وجود دارد رسالهها به معنای نامه است. نامهنگاریهایی که بین دو نفر صورت گرفته است و مضمونهای اعتقادی دارد تنها قالب مکتوب در حوزه کلام آن دوره است و بقیه موارد در شکل شفاهی شکل میگیرد.
منظور ما از نامه در این قسمت، رسالههای علمی نیست که در قالب نامه نوشتهشده باشد بلکه واقعاً نامهنگاریهایی است که بین شخصیتهای مختلف صورت گرفته و در ضمن آن اعتقادات نیز مطرحشده است مانند نامه امام علی به معاویه.
در مورد رسالهها نیز، چند نمونه ذکر شده است که ازنظر ما قابلبحث است؛ زیرا تمام آن مربوط به غیر امامیه است. مثلاً رساله قدر حسن بصری که گفتهشده است اثر مکتوب است. محققان نسخهشناس در انتساب این رساله به حسن بصری است تردید کردهاند علاوه بر اینکه حسن بصری پس از دوره تکوین نیز حضور دارد و نمیتوان رساله او را به دوره تکوین نسبت داد. قرائن گواه است که متن مربوط به دورههای بعدی است.
رساله ارجاع حسن بن محمد بن حنفیه نیز ازایندست است. اصل استناد و همچنین انتساب آن به دوره تکوین موردتردید است. آنچه الآن میتوانیم بگوییم این است که اعتقاد به ارجاع و بیان آن توسط حسن بن محمد صورت گرفته است. بحث بر سر این است که آیا اثر مکتوب کلامی در دوره نخستین وجود دارد یا نه؟ که پاسخ منفی است؛ علاوه بر اینکه ممکن است این رساله ارجاع بعد از دوره تکوین نوشتهشده باشد.
همچنین از «رساله غیلان دمشقی» نیز یادشده که این فرد مکتوبات فراوانی داشته است. اجمالاً میتوان گفت نوشتههایی بوده است که در آن مضامین کلامی نیز القاء شده است. این مطلب محل کلام است و میتواند موردتحقیق قرار گیرد.
تدوینهای مکتوب ثانویه
مکتوب اصیل این است که فرد مستقیماً خودش نوشته باشد و مکتوب ثانویه این است که شخصی بهصورت شفاهی مطلبی را گفته باشد و شخصی در دوره تکوین، آن را نوشته باشد. شکل مکتوب ثانویه وجود دارد که یکشکلش روایات ائمه (ع) است. شواهدی ازایندست وجود دارد که نشان میدهد کلام امامیه شکل مکتوب پیداکرده است.
در باب غیر روایات هم آثاری را در تاریخ داریم مثلاً اثر «ابن ابی رافع» یک اثر مکتوب بوده است ولی مربوط به فقه است. تنها اثر کلامی که میتوان از آن بهطور مشخص نام برد کتاب «سلیم بن قیس هلالی» است که در باب نگارش و محتوا بحثهای زیادی درباره آن صورت گرفته است.
مقالهای در شمارههای نخستین تاریخ در آیینه پژوهش نوشتهام یا بعدش هم کارهایی در مقدمه سلیم بن قیس ذکر کردهاند. همچنین آقای مدرسی طباطبایی مطلبی در میراث مکتوب نوشتهاند و میپذیرند که نسخهای از سلیم بن قیس در همان سالهای 70 انتشار پیداکرده است. ما اعتقادمان بر این است که اصل این نسخه مربوط به دوران تکوین است و در جامعه شیعی مطرحشده است ولی نسخه موجود همه آن چیزی نیست که آن زمان بوده است. اگر این مقدار را بپذیریم شاید بتوان بهعنوان تنها نمونه یک اثر مکتوب از آن یاد کرد. همچنین خطب نهجالبلاغه را میتوان یکی از این مصادیق دانست.
مطالبی درباره کتاب سلیم بن قیس هلالی
آقای دکتر صفری در این قسمت درباره شخصیت سلیم بن قیس گفت: بنده میان سلیم واقعی و سلیم تاریخی فرق میگذارم. سلیم راوی وجود داشته و از اهل سنت بوده است و مباحثی که مطرح کرده درباره اخلاق و زهد بوده است. ولی سلیم تاریخی که بهعنوان شخصیت شیعی تندرو مطرح است چنین فردی وجود نداشته است و ازنظر تاریخی قابلاثبات نیست.
دکتر سبحانی: سلیم بن قیس هلالی راوی شیعی را مربوط به چه زمانی میدانید؟
دکتر صفری: قرن چهارم
دکتر سبحانی: خیلی از روایات فقهی به سلیم بن قیس نسبت داده شده است. همانطور که به زراره نسبت دادهشده است. آن راوی سنی نیست. و چه دلیلی داشته است که راوی بسازند و برخی روایات را به سلیم نسبت دهند؟
دکتر صفری: اینها هرچه باشد مربوط به قرون متأخر است.
دکتر سبحانی: اگر اینطور بخواهیم بگوییم در مورد کل احادیث نیز باید همین مطلب را بگوییم.
دکتر صفری: انگیزه جعل در مورد او وجود داشته است.
دکتر سبحانی: یکی از شواهدی که نشان میدهد کتاب سلیم در تداول نقل امامیه نبوده است این است که در کتب معتبر ما نیست. یک سلیم که گرایش سنی دارد یا حداقل جز رواتی است که اهل سنت از او نقل میکنند. یک سلیم دیگر که صاحب این کتاب است. یک سلیم سومی هم داریم که کاملاً شیعی است و روایت فقهی از او نقل میشود و نمیدانیم صاحب این کتاب است یا نه؟ قطعاً سلیم بن قیس موجود در کتب روایات اهل سنت نمیتواند صاحب این کتاب باشد. اما اینکه آیا همان سلیم است؟ محل بحث است. بههرحال اگر کسی کتاب سلیم را رد کند و او را افسانهای نداند، نمیتوانیم بهعنوان یک شاهد در تاریخ کلام از آن استفاده کنیم.
دلایل عدم وجود آثار مکتوب کلامی در دوران تکوین
مدعای اصلی من این است که در دوران تکوین آثار مکتوب کلامی نداریم. الگوی رسمی گفتگویهای کلامی، الگوی مکتوب نیست و ادبیات شفاهی در اینجا رواج دارد. برای این امر چند دلیل میتوان برشمرد:
1- فرهنگ عربی در آن دوره، فرهنگ شفاهی است بخصوص اینکه در آن زمان، محوریت با مدینه است و فرهنگ حجازی با ادبیات شفاهی ارتباط دارد.
2- سواد مکتوب در آن دوره، در سطح پایین به سر میبرد و طبیعی است که اهل نظر با رسانهای صحبت نمیکنند که تعداد اندکی آن را بشناسند. اینگونه است که از ویژگیهای بیان شفاهی نیز استفاده میشود مانند بلاغت که حفظ کردن آن آسان شود و در ذهن بماند.
3- اساساً موضوعات کلامی موضوعات اجتماعی است و تدوین کلام امامیه با مسائل عینی و اجتماعی آغاز شد. مسائل اجتماعی نیز در تداول گفتاری و تأثر و تأثیر اجتماعی رخ میداد و طبیعی بود که بهصورت شفاهی صورت گیرد؛ زیرا ابزار تعامل اجتماعی بهصورت شفاهی بود.
ادبیات شفاهی در چه قالبهایی مطرح میشد؟
1- ارائه گزارههای اعتقادی؛
2- خطبههایی که در قالب آن، مطالب اعتقادی بیان میشد.
3- پاسخ به سؤال و شبهه.
4- مناشدات: اعتراف گیری از شاهدان عینی با بیان این جمله که ناشدتک بالله؛ به این معنا که آیا شما نبودید که در حضور شما چنین حرفی زده شد؟
5- جلسات گفتگو و سجال: این جلسات با جدل به معنای مصطلح که مربوط به دوره تبیین است متفاوت میباشد. در جلسات گفتگو، فردی عقیدهای دارد و به مناسبتی بحث و چالشی پیش میآید.
6- در رجزخوانیهای جنگ: وقتی فرد مبارز، خودش را معرفی میکرد بخشی از صحبتهایش معرفی عقیده خودش بود.
7- اعتراف در بازجوییها: خصوصاً برای امامیه زیاد رخ میداد. شخصیتی را میگرفتند و متهم به یک اعتقاد بود. در این اعتراف گیریها که در مجلس قاضی یا حاکم بود نظراتی که مطرح میکند بیانگر عقاید است.
8- مواقف سیاسی: موضعگیری سیاسی افراد گاهی اوقات لوازم اعتقادی خودش را نشان میدهد؛ مثلاً در باب امامت پذیرش یا عدم پذیرش خلافت. شواهد فراوان داریم که فردی بهصورت عملی یا گفتاری، موقف سیاسی مطرح میکند ولی داخل آن اعتقادش نهفته است. یا مسأله خروج که در بین اهل سنت رواج دارد. زمانی که از او میپرسند که خروج علیه حاکم را جایز میداند یا نه؟ وقتی اظهار موضع میکند میتوان موضع کلامیاش را دانست.
مجموعه این قالبها نشان میدهد که هنوز عرصه کلام در حال شکلگیری قالب گزارهای است که از درون نصوص گزینش میکنیم و با قرائت خودمان گزاره سازی میکنیم. قالب عرضه این گزاره سازی که ویژگی دوران تکوین است در قالب شفاهی است.
سؤال: مواقف سیاسی را چطور مستقل میکنید؟ درحالیکه میتواند زیرمجموعه موارد دیگر باشد.
پاسخ: علت اینکه شماره بندی میکنیم این است که به محقق آدرس بدهیم که اگر در فلان کتاب درباره جنگها صحبت میشود در همانجا دنبال کنید. اگر تاریخ سیاسی مطرح میشود ممکن است از درون آن تاریخ کلام استخراج کنید. هر چه بتوانیم این نمونهها را گسترش دهیم ذهن بازتر میشود.
در دوره تبیین (دوره دوم) تمامصورتهای شفاهی غیر از مناشدات ادامه پیدا میکند؛ زیرا شاهدانی از دوران نخستین باقی نماندهاند و فرق درباره منازعات بین خودشان میخواهند استناد به سنت پیامبر کنند دیگر در این زمان شاهدانی وجود ندارند که بتوان از آنها اعتراف گرفت. ولی تمام قالبهای بعدی وجود دارد و در این زمان است که قالب مکتوب شکل میگیرد.
درعینحال، یک الگوی شفاهی جدید شکل میگیرد که سابقه ندارد و آن جلسات رسمی مناظره است. در دوره دوم جلسات رسمی جدال و مناظرات اعتقادی شکل میگیرد و بهتدریج قاعدهمند میشود؛ بهطوریکه در دوران هارونالرشید در دربار برگزار میشود. برای آن نیز قانون تعیین میکنند؛ به این معنا که رییس و داور دارد و به ترتیب و منظم برگزار میشود. این قالب شفاهی متعلق به دوره تبیین است.
قالبهای مکتوب
یکی از قالبهای مکتوب که در دوره دوم اضافه میشود تکنگاریهای کلامی است. اینها، رسالههای کوچکی هستند که بر محور یک موضوع یا یک مسأله تدوین شده است و بهصورت شگفتآور نیز توسعه پیدا میکند و رسانه کلامی عوض میشود. یعنی اگر در دوره نخستین، ادبیات شفاهی است بهتدریج به مکتوب منتقل میشود. حتی جلسات مناظره نیز مکتوب میشود و این از نکات جالب تمدنی دوران تبیین است.
کتابهای فهرست که عنوان مجالس دارند به مجالس مناظره زمان هارون میپردازند و در آثار متأخر بهصورت گزینشی وارد میشده است. حتی شواهدی وجود دارد که شاگردان شخصیتهای بزرگ اسلامی چنین وظیفهای داشتهاند و حتی گفتگوهای دونفری را ثبت میکردهاند.
سؤال: این فضای باز، پیرو یک دیدگاه فقهی نبود که نسبت به پیروان دیگر دید بازتری داشته باشند و گروههای دیگری بتوانند اظهارنظری کنند؟
پاسخ: این نیازمند بررسی است. مسلم این است که شرایط بهگونهای بود که تعاملات بهصورت آزاد و باز رخ میداد. برخی ممکن است این را نتیجه طبیعی گسترش اسلام بدانند که زمینه حضور غیرمسلمانان را فراهم میکرد. شاید شرایط اجتماعی و سیاسی این زمینه را فراهم میکرد. در دورهای که در آن صحبت میکنیم جز در مقاطع خاص که محدودیت برای گروههای خاصی هست ولی درعینحال برای گروههای دیگر شرایط فراهم بوده است.
حجم رسالهها گویای این تنوع و گستردگی آثار است. بهعنوانمثال، ابن ندیم که شغل صحافی و کتابت را داشته است نام هر کتابی که نزد او میآمده است را مینوشت. در برخی موارد نیز عنوان نوشته بوده است مانند متکلمان زیدی، وقتی داخل آن را نگاه میکنیم نام کتاب خاصی را نمیبینیم. برخی تصور کردهاند که مطلبی جا افتاده است درحالیکه بخشی را برای متکلمان زیدی بازکرده بوده است تا اگر کتابی در این زمینه به دست آورد در آنجا بنویسد. حرف ما این است که حتی اطلاعات ابن ندیم، اطلاعات جامعی مبتنی بر این استقراء نیست. به فهرست نجاشی یا طوسی نیز که مراجعه میکنیم آنها نیز همینطور است؛ به این دلیل که این اطلاعات ناشی از اطلاعاتی است که خودشان به دست آوردهاند یا فهرست ششگانه دارد. میدانیم قبل از این دو فهرست امامیه فهرستهای مختلفی داشته است که آثار که بین اصحاب اجازه نقل میشده، مکتوب هم میشده است. به این دو فهرست نیز نگاه میکنیم نشاندهنده حجم قابلتوجهی از آثار است.
مشکلی که در این بخش داریم این است که رسالههای نخستین بهصورت کامل در اختیار ما قرار نگرفته است یا بسیار محدود بوده است؛ مخصوصاً آثار کلامی. این آثار یا بهکلی از بین رفتهاند یا منقولات روایی و غیر رواییاش در آثار بعدی تضمینشده است؛ مؤلف بعدی این مطالب را عیناً آورده یا گزارش کرده است. آنچه از این دوره داریم یا عناوین است که غال با گویا است ولی بعضاً ابهام دارد و نمیدانیم بعضی از این رساله بحثهای تحلیلیاند یا مجموعه روایات؟ و یا گزارشهای بعدی است که بر اساس آنها میتوانیم کتابهای اولیه را بازسازی کنیم. باید ببینیم مثلاً چقدر از مجالس هشام بن حکم که توسط فلان شاگردش نوشتهشده است در یک اثری جمعآوری کنیم.
نکته جالب این است که این آثار مکتوب کلامی بهصورت اجازه خوانده میشود. الآن تصورمان این است که فقط روایات سینهبهسینه نقل میشده است که اشتباه است. کتب کلامی نیز سلسله اجازات دارد و این سنت تا قرن نهم در امامیه رواج داشته است که کتب کلامی را نسخه برمیداشته و نزد استاد میخوانده و استاد روی نسخه اجازه میداده است؛ مثلاً شهید اول فلان شهید اول این کتاب را نزد استاد خودش خوانده و اجازه گرفته است. در کتابهای فهرست سلسله اسناد هم به کتابهای روایی است و هم به کتابهای کلامی. یعنی با کتب تحلیلی مانند یک کتاب روایی رفتار میشده است.
گونه شناسی رسالههای دوره تبیین
موضوعات این رسالهها به چندگونه تقسیم میشوند:
1- گونه روایی آثار کلامی: مسألههای مهم کلامی این دوره در قالب یک رساله توسط صاحبنظر تبیین میشد. رسالهها توسط کسانی تبیین میشود که مسأله کلامی بین خودشان مطرح بوده است. یعنی مثلاً برای فردی مسأله قدر مطرح بوده است و درباره آن محاجه کرده و مجموعهای از روایات قدر را نیز جمع کرده است. همانطور که وقتی فردی در آن دوره میخواست فتوای فقهی بدهد مجموعه روایات را جمعآوری میکرد و معارضها را توجیه میکرد مانند آنچه در «من لا یحضره الفقیه» رخ داد، در کلام نیز همین مسأله رخ میداد. کارکرد این کار، حل منازعات درون مذهبی و درون فرقهای بود؛ چون مسألههای آن دوره که امامیه با آن سروکار داشت چند دسته بود و یک دسته آن بین الفرق و دسته دیگر بین فرقههای درون مذهب شیعه و بخش زیادی از آنها بین علمای درون مذهب امامیه بود. یعنی در باب بداء اختلاف بود. بهترین شیوه برای حل این منازعات، ارائه مصادر موردقبول طرفین بود. این است که اینگونه کتب روایی، کارکرد کلامی داشت و صرفاً بیان اعتقادات نبود.
2- رسالههای تحلیلی: آراء حول یک موضوع و دیدگاه خود را نیز مطرح میکرد. بیان یک عقیده و دفاع از آن بهصورت تحلیلی و اشاره به دیگر محور اینگونه رسالهها است.
3- رسالههای انتقادی: رسالههایی که برای نقد عقیده یک فرد مخالف نوشته میشد که عنوان آن معمولاً «الرد علی فلان» بود.
4- گونهای که احتمال وجود آن را میدهیم کتابهایی در بین امامیه است که آراء را جمعآوری میکرد که بعدها بهعنوان مقالات معروف شد و متأسفانه اینگونه از تحریر را در تاریخ اسلام از دست دادیم و کتاب فرق بجای آن آمد. کتابهایی درباره فرق و مذاهب بود که اساس آن این بود که اثبات شود یکی حق و بقیه باطلاند. ولی یکگونه پیشرفته تمدنی داشتیم که حتی قبل از کتابهای فرق رواج داشت کتابهایی تحت عنوان مقالات بود و بهصورت دانش درآمده بود و با عنوان علم المقالات شناخته میشد. درست است که در آن زمان، رویکرد کلامی حاکم بود ولی چون فرد خودش را موظف میدید اعتقاد را بیان کند استناد را رعایت میکرد. در کتاب فرق و مذاهب چنین انتظاری نیست ولی در این بخش، عدهای کارشان این بود که دیدگاه متکلمان را شناسایی میکرد و در قالب کتابهایی جمع میکردند. شواهدی در پارهای از رسالههای دوره تبیین وجود دارد که البته بهصورت قطعی نمیتوان در مورد آن نظر داد.
شاید بهترین الگوی کلام درگذشته، کتب مقالات بوده است نه کتب فرق. کتب فرق، تاریخ کلام نیست بلکه تاریخ گروههای کلامی است؛ درحالیکه کتب مقالات، تاریخ کلام است. ما به تاریخ تطور اندیشهها نیاز داریم و مضمون شناسی کلامی در دانش مقالات شکل گرفت. اینگونه است که در مقالات اشعری، گاهی یک قول را از سه نفر نقل میکند و نشان میدهد که در آن دوره تلاش بر این بوده که هر دیدگاهی بهصورت کامل، منتقل شود.
جستجو
دل سفر کن در منا و عيد قربان را ببين...
یکصدوشصت و یکمین شماره از دوماهنامۀ "آینه پژوهش" (آذر و...
کتاب «چهار و چهار» شرح و تفسیر حکمت سیوهشتم نهجالبلاغه،...
نظر خود را با ما در میان بگذارید.
برای ارسال نظر وارد شوید.